بهرادبهراد، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

بهراد بهترین هدیه خداوند

واکسن 4 ماهگی

امروز برای من و بهراد عزیزم روز سختی است چون دقیقاً 2 ساعت پیش واکسن 4 ماهگی پسرمو رفتیم مرکز بهداشت زدیم من شاهد این صحنه خیلی سخت بود پسرم وقتی روی تخت خوابید داشت میخندید ولی خبر نداشت که کمتر از چند ثانیه قراره درد بکشه وقتی دیدم پسرم یهو لبخند از لبانش رفت و درد را با تمام وجودش احساس کرد اشک در چشمانم اومد ولی خودمو کنترل کردم.اینم عکس پسرم بعد از دو ساعت که از زدن واکسنش میگذره ...
13 خرداد 1391

واکسن 4 ماهگی

امروز برای من و بهراد عزیزم روز سختی است چون دقیقاً 2 ساعت پیش واکسن 4 ماهگی پسرمو رفتیم مرکز بهداشت زدیم من شاهد این صحنه خیلی سخت بود پسرم وقتی روی تخت خوابید داشت میخندید ولی خبر نداشت که کمتر از چند ثانیه قراره درد بکشه وقتی دیدم پسرم یهو لبخند از لبانش رفت و درد را با تمام وجودش احساس کرد اشک در چشمانم اومد ولی خودمو کنترل کردم.اینم عکس پسرم بعد از دو ساعت که از زدن واکسنش میگذره ...
13 خرداد 1391

روز پدر

پدر عزیزم روزت مبارک بابا سجاد به خاطر اشکها یی که هنگام تولدم برایم ریختی فهمیدم که چقدر دوستم داری روزت مبارکت باشه پدر نمونه من       ...
12 خرداد 1391

روز پدر

پدر عزیزم روزت مبارک بابا سجاد به خاطر اشکها یی که هنگام تولدم برایم ریختی فهمیدم که چقدر دوستم داری روزت مبارکت باشه پدر نمونه من ...
12 خرداد 1391

آماده شدن برای رفتن به مهد

دیشب تصمیم گرفتم امروز بهراد رو ببرم مهدکودک تا هم از نزدیک با محیط آشنا بشه و هم من خیالم راحت باشه.چند تا مهدکودک که مدنظرمون بود سرزدیم ولی متاسفانه همه شرایط سنی بهراد رو نپذیرفتن و از یکسالی قبول میکردن و حالا نمیدونم باید چیکار کنم از خدا میخوام تا اونروزی که میرم سرکار معجزه بشه الهی به امید تو
11 خرداد 1391

آماده شدن برای رفتن به مهد

دیشب تصمیم گرفتم امروز بهراد رو ببرم مهدکودک تا هم از نزدیک با محیط آشنا بشه و هم من خیالم راحت باشه.چند تا مهدکودک که مدنظرمون بود سرزدیم ولی متاسفانه همه شرایط سنی بهراد رو نپذیرفتن و از یکسالی قبول میکردن و حالا نمیدونم باید چیکار کنم از خدا میخوام تا اونروزی که میرم سرکار معجزه بشه الهی به امید تو
11 خرداد 1391